دوست دارم که خودم پشت خودم باشم و بس

"علیرضا آذر"


سلام، امروز که این جمله را در اینستاگرام دیدم خیلی به دلم نشست و دلم خواست که بیایم و نظرم را راجبش بنویسم میدانی که من خیلی این بازی را دوست دارم اینکه یک جمله بدهند به من و بگویند راجبش بنویس، عاشقشم آره همه آدما تو زندگیشون هر چقدر هم که خوشی داشته باشند هر چقدر هم که خدا بهشون نعمت داده باشه بازم یه جایی، یه نقطه ای هست که کم بیارند و این کاملا طبیعیه چون ما همه انسان هستیم و طبیعت انسان اینه که یک روزی تو زندگیش هم حس ناامیدی و بن بستی و به ته دنیا رسیدن رو تجربه میکند و همیشه تو این لحظه های تنهاییه که آدم دلش یه انسان میخواد یکی که کنارش باشه یکی که مرحم دلش باشه و آرومش کنه و داشتن این جور آدمها در زندگی هر کسی نعمتیه بس بزرگ، اما من قصد ندارم که دم از ناامیدی بزنم دم از اینکه این دوره اون دوره ای نیست که تو خوابش را هرشب می بینی الان همه چیز تغییر کرده به قول گفتنی دوره زمونه عوض شده آره عوض شده همیشه دوره زمونه عوض میشه هیچ وقت یک چیز ثابت نمی مونه چون بازم این کار طبیعته که اینجوری باشه اگه اینجوری نبود که چرا چرخ وفلک بگرده اصلا خب توقف کند و هیچ کاری هم نکند هم خودش راحت هم بقیه راحت باشند و زندگی کنند و بعد هم راحت بمیرند، اما نه این دوره زمونه نمیتونی آدمی رو پیدا کنی که مثل کوه پشتت باشه وقتی زانوت خم شد و روی زمین افتادی وقتی گریه کردی وقتی حس کردی که دیگه دنیا به آخر رسیده و همه چی دیگه تموم شده و همش منتظر می مونی که یکی بیاد دستت را بگیرد یکی بیاید کمکت کند اما نه جانم وقتش رسیده که بفهمی اونی که باید پشت خودت باشه کسی نیست جز خودت آره خودت و چه حالی بهتر از این که خودت خودت را بغل کنی و بگویی  دیوونه نگران نباش من پشتتم و چه حالیه که دیگه واسه راه رفتن به حمایت کسی نیاز نداشته باشی اما آیا میدونی چه حالیه روزی که برسه و تو دیگه برای زندگی به کسی نیاز نداشته باشی و خودت برای خودت کافی باشی؟؟

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها