حالم خوب نیست دلم خیلی شکسته،

نمیدونم وقتی که دلت بشکنه واقعا چی میتونه حال منو خوب کنه!

شاید فقط زمان درمانش باشه.

همه اش به این دلخوشم که به خاطر درد تو قفسه سینه ام رفتم دکتر بهم بگه سرطان دارم با خودم میگم شاید این دل شکستگیم به خاطر این باشه که راحتتر از این دنیا دل بکنم. فکر میکنم خیلی راحت میتونم برم چون هیچ دلبستگی به زمین ندارم. این خواسته سالهای قبل من هم بود شاید الان وقت اجابتش رسیده. خوبه که چیزی واسه از دست دادن نداشته باشی. از خودم میپرسم تکلیف خواسته ها و آرزوهام چی میشه؟ مهم نیست شاید همه اونها یه سرابن شاید الان با این حالم برم خیلی بهتر از اینه که سالهای بد با روح کثیفی با خدا ملاقات کنم خدا خودش بهترین مصلحت رو رقم میزنه واسه همینم همه چی رو میسپارم به خدا هر چی که خودش بخواد من هم به همون راضیم همین!

واسم عجیبه که چطور میتونم در این شرایط قوی باشم و خودم به خودم روحیه بدم! نمیتونم خودم رو بفهمم واقعا.



مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها